بیا مسافــــــــــر غـــــــــــریب صحرا ، قشنگتـــــــــرین یوسف زهــــــــــرا
گریــــ ه کــن ایـــــن روز و شب ها
بیا مسافــــــــــر غـــــــــــریب صحرا ، قشنگتـــــــــرین یوسف زهــــــــــرا
گریــــ ه کــن ایـــــن روز و شب ها
روز تاسوعا منتصب به حضرت عباس است.حضرت عباس مثل
همه شهدای کربلا در روز عاشورا شهید شده است. پس چرا تاسوعا منتصب به حضرت
عباس است؟ چرا تنها امامزادهای است که زیارت نامه دارد؟ چرا امام معصوم
که حق ندارد به کسی بگوید جانم فدایت به او گفت: جانم فدایت؛ پسر ارشد
امالبنین؛ علمدار ارباب؛ ساقی کربلا و... اما چه چیزی عباس را عباس کرده
است؟ مگر ما نمیگوئیم کل عرض کربلا و کل یوم عاشورا؛ پس چرا به احترام حضرت ساقی یک روز سال ما تاسوعا است؟ به راستی چرا نقش حضرت عباس در واقعه عاشورا اینقدر مهم است؟ حالا که دهه اول تمام شده است شاید بیشتر وبهتر بتوان به این سوال فکر کرد وپاسخ داد..
حالا میــفهمم
امـــــان از دل زینـــــب یعـــــنی چـی
"زهــــــــــرا" ، داغ علـــــی را نـــــدیـــــد
"علــــــــــی" ، داغ حســـــن را ندید
"حســـــــــن" ، داغ حســـــین را ندید
"حســــیـــــن" ، داغ رقـــیه را ندیــد
"عـــــباس" ، داغ علـــــی اصغـــــر را ندیـد
چه ڪشید ""زینـــــــب""
ڪه داغ تڪ تڪشان را به عیـــــنه دیـــــد...
امــــــــــان از دل زیــــــــــنـــــب
اللهم عجل لولیک الفرج
انا مجنون العباس بن علی
این همه آدم رفتند و نیامده اند؛ و فقط یک نفر است که رفت و هنوز هم در تاریخ دارند میگویند: نیامد نیامد ...
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد.......
.........آب را گل نکنید . . . شاید از دور علمدار حسین،....
آب را گل نکنید . . . شاید از دور علمدار حسین، مشک طفلان بر دوش، زخم و
خون بر اندام، می رسد تا که از این آب روان، پر کند مشک تهی، ببرد جرعه
آبی برساند به حرم، تا علی اصغر بی شیر رباب، نفسش تازه شود و بخوابد آرام .
. ....
آب را گل نکنید . . . که عزیزان حسین، همگی خیره به راهند که ساقی آید، و به انگشت کرم، گره کور عطش بگشاید . . .
آب را گل نکنید . . . که در این نزدیکی،عابدی تشنه لب و بیمار است، در تب و گریه اسیر . . .
آب را گل نکنید . . . که بود مهریه مادرشان، نه همین آب که هر جای دگر، رود
و نهری جاریست، مهر زهرای بتول است، از این است که من میگویم،آب را گل
نکنید، آب را گل نکنید . . .
عاشقی رایج نبود, عباس آن را باب کرد
او دو دستش را کنار علقمه نذر سر ارباب کرد
سر اگر نذر حسین است
بریدن دارد
دل اگر نذر حسین است
خریدن دارد
اشک اگر مال حسین است
که ریختن دارد
همه ی عالم و آدم به فدایت ارباب
غم ارباب به دلها چه کشیدن دار
من کیم چون پاکبازان در ره پاکان مکینم
غم ندارم چونکه با اهل حقیقت همنشینم
گاه گاهی چون نسیم صبحگاهان با صفایم
گاه گاهی چون کلام عشقبازان دلنشینم