اندکی تغییر در ضرب المثل ها لازم است.
قدر زر، زرگر شناسد؛ قدر زهرا را علی...
این
صدای غرش قیام شیعه های حیدره
برتر
از ملائکه مقام شیعه های حیدره
جنگ
رو به رو فقط مرام شیعه های حیدره
خلقت
بهشت هم به احترام شیعه های حیدره
بی
اجازه علی کسی نفس نمی کشه
بال
و پر شکسته منت قفس نمی کشه
غیرت
علی توی خون بچه های شیعه ها
دست
بسته هم باشه پا پس نمی کشه
نمک
گیرتم علی
یادش بخیر 30 روز قبل بهم میگفتیم سلام برعشق؛ یادش بخیر سی و چند روز قبل میگفتیم ارباب صدای قدمت میاد؛ نوحه و ماتم میاد؛ داره محرمت میاد؛ میگفتیم ارباب پیراهن نو برای مردم پیرهن مشکی به نوکرت میاد؛ میگفتیم چند روز بیشتر نمونده تا با ناله و ماتم بگیم ای اهل حرم میر و علمدار نیامد...میگفتیم همه سال برای محرم وبخصوص اون 10 شب اول که سنت مام هشتم ما شیعیان امام رئوف، سلطان انس وجنس سلطان علی ابن موسی الرضا هست زندگی میکنیم؛ اگه محرم نباشه دیگه بهانهای برای زندگی ندارم.
شام غربت سر اومد تا پدر از در اومد با سر از نیزه بابا دیدن دختر اومد زود رسیدم به پیری بابا تو لباس اسیری بابا مُردم از سر به زیری بابا ای بابای خوب و غریب من ای خورشید شیب الخضیب من
چهره اش منعکس از طلعت روی زهراست
عشق بازیش از آن حال و هوایش پیداست
حضرت زینب کبری خودش اقیانوسیست
گرچه چشمان پر از گوهر نابش دریاست
اگر عباس علمدار صف کرب و بلاست
از ازل تا به ابد پرچم زینب بالاست
مادری کرد برای سه امامش زینب
پس ولایت به پرستاری او پا برجاست
سوره ی مریم قرآن نمی از تفسیرش
وسعت روح بزرگش چقدر نا پیداست
حالا میــفهمم
امـــــان از دل زینـــــب یعـــــنی چـی
"زهــــــــــرا" ، داغ علـــــی را نـــــدیـــــد
"علــــــــــی" ، داغ حســـــن را ندید
"حســـــــــن" ، داغ حســـــین را ندید
"حســــیـــــن" ، داغ رقـــیه را ندیــد
"عـــــباس" ، داغ علـــــی اصغـــــر را ندیـد
چه ڪشید ""زینـــــــب""
ڪه داغ تڪ تڪشان را به عیـــــنه دیـــــد...
امــــــــــان از دل زیــــــــــنـــــب
اللهم عجل لولیک الفرج
انا مجنون العباس بن علی
دیگر صدای ناله ی زینب عجیب شد
چیزی شبیه ناله ی امن یجیب شد
همراه ناله ی زینب صدای فاطمه
پیچید وقتلگاه پر ازبوی سیب شد
قاتل بدست خنجر وگیسو گرفته بود
کشتی شکسته بود وپهلوگرفته بود
بایدکه خون گریست برکفنی که نداشتی
برپاره های پیرهنی که نداشتی
خون گریه کرد بادل خونین مادرت
بر زخمهای آن بدنی که نداشتی
زینب نشسته بودوپهلوگرفته بود
کشتی شکسته بود وپهلوگرفته بود