یا بین بقیع خاک نشسته به هوایت
یا پشت سر قافله یا کرب و بلایی
چون حضرت سجاد روی ناقه نشسته ست
امشب به مدینه به گمانم که نیایی
همگام قدمهای پر از آبله هستی
همپای یتیمان و رئوس الشهدایی
از لحظه آغاز سفر با غل و زنجیر
از کنگره عرش بلند است صدایی
این ناله زهراست که می گوید از آن شب
مادر به فدای تو که سرگرم خدایی
اموال تو غارت شده ی هر دله دزدی
دور سر تو خنده هر بی سرو پایی
بی حاجت خود آمدم ای یوسف زهرا
من هیچ ، بمیرم که پر از مشغله هایی
من آمدم امشب به عزای تو بگریم
ای صاحب عزا جان به فدای تو کجایی