یا بین بقیع خاک نشسته به هوایت
یا پشت سر قافله یا کرب و بلایی
چون حضرت سجاد روی ناقه نشسته ست
امشب به مدینه به گمانم که نیایی
یا بین بقیع خاک نشسته به هوایت
یا پشت سر قافله یا کرب و بلایی
چون حضرت سجاد روی ناقه نشسته ست
امشب به مدینه به گمانم که نیایی
یک عمر سوخت قلب تو از کینه هشام آن دشمن سیاه دل بى حیاى تو
تنها نه در عزاى تو چشم بشر گریست آن دشمن سیاه دل بى حیاى تو
اى خفته همچو گنج، به ویرانه بقیع پر مى زند کبوتر دل، در هواى تو
در را به روى امت اسلام بسته اند آن گمرهان که بى خبرند از صفاى تو
السلام علیک یا ابا جعفر یا محمد بن علی ایها الباقر یابن رسول الله انا توجهنا واستشفعنا وتوسلنا بک الی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله
چون حرم نیست زائری هم نیست
خادمی نیست نوکری هم نیست
چون که گنبد ندارد این بقعه
پس یقیناً کبوتری هم نیست
هر که رفته بقیع میداند
خبر از قبر مادری هم نیست
دور تا دور چون که دیوار است
مطمئن باش که دری هم نیست
نیمه شب ها به غیر نور ماه
به خدا شمع دیگری هم نیست
در مدینه علی غریب تر است
خبر از نام حیدری هم نیست
نه حیاتی نه حوض آبی هست
ظاهرا آب آوری هم نیست