یکی از روضه خوان ها میگه، شب پنجم صفر پیرهن سیاه تنم کردم
برم هیئت، یه دختر پنج، شش ساله مریض حال داشتم،
یکی از روضه خوان ها میگه، شب پنجم صفر پیرهن سیاه تنم کردم
برم هیئت، یه دختر پنج، شش ساله مریض حال داشتم،
دیشب مدینه بودیم و میگفتی و میخندیدم / لالاییات تو گوشمه، رودستت آروم خوابیدم ... بابا نگو خواب میدیدم ...
دیشب داداش علی اومد به روی دستم بوسه زد میگفت عزیزم از سفر برات النگو خریدم وای بازم خواب میدیدم...
دیشب دیدم که عمه جون با قاسم اومد خونمون میگفت برات یه چادر خوشگل گلدار بریدم بابا اینم خواب میدیدم...
دیشب به روی دفترم برای داداش اصغرم عکس عموم رو با علم کنار دریا کشیدم نگو بازم خواب میدیدم....
یه شب جا موندم از همه به روی دست فاطمه چشام میرفت که خواب بره با سیلی از خواب پریدم کاش که اینم خواب میدیدم...
بابایی تو که دق مرگم کردی/ بابایی بگو کی برمیگردی؟
گم شده بودم با تو پیدا شدم اومدی صاحب بابا شدم
منم 3 سالت باباجون جا نخور/ فقط یه کم شبیه زهرا شدم
از سرمم زیاده همینکه با سر اومدی/ یه تارموی سوختتو من نمیدم به احدی
امروز اولین جمعه ماه محرم الحرام بود.. جنگیدن و کشتن واونم با طفل شش ماهه توی این ماه حرامه ولی حرامیان توی این ماه به فرزند رسول الله رحم نکردن... همونجوری که فرزندان حرامزاده آنها بعد از گذشت هزاروخوردهای حرمت ماههای حرام را نگه نداشتن، مثل کوفیان ماههایی توی دوران جاهلیت حرمت آنها نگه داشته میشد و جنگ نمیکردن ولی آل سعود نشون داد از کوفیان وزبیریان خوب درس گرفتنهاند والحق که باقیمانده آنها هستند؛ حتی به قول خود وفادار نماندن وحرمت ماه حرام راشکستن؛ وکودکان یمنی را مانند علی اصغر رباب شهید کردند...
محرم اومده دلا رو غم گرفت
دوباره شهرمون بوی حرم گرفت
بازم سیاهی و باز پرچم و علم
بازم روی لبم شعرای محتشم
شکر و لله به ماه محرم رسیدم
شکر و لله نفس میزنم زیر پرچم
می زنم به سینه بر سر یا حسین
نوحه ام غریب مادر یا حسین
محرم اومد از راه دوباره با اشک و آه مدد اباعبدالله حسین حسین
دوباره مشکی پوشم علم به روی دوشم هوائی شیش گوشم حسین حسین
دلی که سینه زن هر شب محرم شد
صدای هر تپشش ذکر یا حسینَم شد
به یاد غربت یک لحظة تو این گونه
بساط گریة هر روز من فرا هم شد
شبی که در دل من خیمه زد غم از هر سو
دلم حسینیة بغض و آه و ماتم شد
فدای زلف پریشان تو که بر نیزه
برای قافله سالاری تو پرچم شد
فرشته مثل رقیه سیاه می پوشد
حسین ! سایة تو از سر همه کم شد
همیشه هر شب جمعه امید دارم که
دوباره زائر شش گوشة تو خواهم شد
قسم به عشق که رنگ حسین می گیرد
دلی که سینه زن هر شب محرم شد