مارگارت تاچر نخست وزیر اسبق بریتانیا در سال 1984، به این نتیجه رسیده بود که میشود با میخائیل گورباچف مذاکره و معالمه کرد.او با اینکه لیبرال بود و ضد شوروی و نظریات کارل ماکس بود؛ ولی اعتقاد داشت؛ با مذاکره و سپس معامله با رهبر اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی میتوان او را کنترل کرد.. نخست وزیر محافظه کار بریتانیا خواست رهبر حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی مبنی بر آزادسازی داخلی و خارجی را باور کرد.
شاید کمتر کسی میتوانست در آن زمان باور کند؛ شرطبندی برروی گوربی شرط بندی خوبی باشد؛ شاید هیچ قماربازی حاضر نمیشد؛ با کارتی که ریگان و تاچر رو کردند؛ بازی کنند و حاضر باشند تمام کارتهایشان را روی این گزینه سرمایهگزاری بکنند؛ ولی حق با آنها بود.شرط بندی روی " گوربی "(گورباچف) شرط بندی خوبی بود. پنج سال بعد، جنگ سرد(۴۰ سال درگیری آمریکا و شوروی) به خاک سپرده شد. اکنون بعد از سی و سه سال عدم روابط دیپلماتیک با ایران، باراک اوباما از خود می پرسد: آیا حسن روحانی گورباچف ایران است؟ آیا می تواند با رییس جمهور ایران معامله ای جدید انجام دهد؟ آیا برجام میتواند راهیباشد که اوباما را به عنوان اولین رئیس جممهور ایالات متحده معرفی کند, که بعد از انقلاب ایران به ایران سفر کرده است. همان وطر که اولین رئیس جمهور آمریکا شد که بعد از نزدیک به 88 سال به کوبا سفر کرد؛ همان وطر که توانست نام خود را به عنوان اولین رئیس جمهور ایالات متحده ثبت کنند که با رئیس جمهور, جمهوری اسلامی ایران تماس برقرار کرده است.
روز سه شنبه ۲۴ سپتامبر هر دوی آنها در سازمان ملل سخنرانی کردند. زمان سخنرانی روحانی می رسد و می گوید که " ایران می خواهد روابط جدیدی با ایالات متحده داشته باشد ". او در واشنگتن ژست گشایش و حسن نیت ایران را ارائه می دهد.به دقت توجه دارد و این فرصت را به رسمیت می شناسد اما باز هم محتاطانه رفتار می کند. " مسیر دیپلماتیک باید طی شود. " برخلاف رسم رایج که به هنگام سخنرانی روسای جمهوری ایران و آمریکا کلیه نمایندگان طرف مقابل سالن سازمان ملل را به نشانه اعتراض ترک میکردند؛ ولی اینبار نمایندگان دو طرف در سالن حضور داشتند وبا دقت به سخنرانی طرف مقابل گوش میداند.
مسأله کوچکی نیست. عادی شدن روابط میان تهران و واشنگتن چهره خاورمیانه را تغییر می دهد. ثبات منطقه بهترین حالت عادی شدن روابط بین دو کشور است: سوریه، درگیری های اسراییل و فلسطین و رویارویی میان شیعیان و سنی ها اینها شاید اولین مسائل باشد که به ذهن هرکسی برسد که با عادی شدن؛ روابط دو کشورر به اتفاق میافتد. ولی دلیل بیثباتی منطق چیست؟ دلایل ناامنی و بحران سوریه چیست؟ چه کسانی از ترویستها را در سوریه دور هم جمع کرده و از آنانا حمایت میکند؟ رژیم جعلی غاصب صهیونیستی را کدام کشورها به وجود آوردند؟ بزرگترین حامی سگ هار منطقه چه کشوری است؟ استراتژیستهای کدام کشور در اندیشکدههایشان نشستهاند و طرح جنگ 30 شاله مذهبی را در منطقه میدهند؟
حسن روحانی که از زمان انتخابات ریاست جمهوری در دانشگاه شریف رسماً آمریکا را کدخدا دانسته بود و اعتقاد داست با کد خدا بستن راحتتر است1؛ اعتقاد داشت اگر طرف غربی تحریمها را بردارد مشکلات اقتصادی ما برطرف خواهد شد. جناب روحانی که به 10 سال ریاست مرکزتحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام را بر عهده داشت؛ در کاخ این مرکز در پائین جنوب پارک نیاوران با مشاورانی مانند محمود سریع القلم که در کتاب ایران وجهانی شدند رسماً اعلام کرده است که مشکل بزرگ ما این است که مسلمان و شیعه هستیم.2 وقتی به دیدگاهها و سخنرانیهای روحانی میپردازیم میبینیم ایشان به دنبال تغییر انقلاب اسلامی به جمهوری هستند.3 شاید به همین دلیل بود که تیم آمریکائی امیدوار هست که میتواند در این دولت قبح خیلی از کارها را بشکند.
وقتی در دوران اصلاحات خیلی از رفرمیستها؛ و عاشقان غرب و اصلاح طلبهایی که الان یا در لندن هستند یا در لس آنجلس زیر آب اسلام وقرآن را میزنند؛ مدح دشمنان ایران و انقلاب و اسلام را میگویند؛ در کشوری که قرآن آتش میزنند, نماز جمعه برگزار میکنند با روحانیونی که حتی به اسلام هم اعتقاد ندارند وبر عیله جمهوری اسلامی صحیت میکنند؛ به سمت کاخ سفید نماز میخوانند. از دفتر رئیس جمهور پول میگرفتند تا زیر آب اسلام را بزنند؛ 250 نفرشان از مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری رسماً پول دریافت میکردند تا زیر آب اسلام و نظام را بزنند روزی به طور متوسط 6 شبهه در دین وارد کنند.
شش سال قبل از روی کار آمدن دولت اصلاحات شوروی قبل از اینکه جشن هفتاد سالگی خود را برپا از هم پاشیده بود. اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی حاصل انقلاب ۱۹۱۷ روسیه بود و روسیه بخش بزرگتر آن را تشکیل میداد. پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵ و درطی دورهای که به جنگ سرد موسوم است، شوروی و آمریکا ابرقدرتهای جهانی به شمار میرفتند، و بر تمام مسایل جهانی مانند سیاستهای اقتصادی، روابط بینالمللی، تحرکات نظامی، روابط فرهنگی، پیشرفت دانش به خصوص در فناوری فضایی تأثیر داشتند. در این کشور تمام قدرت سیاسی و اداری در دست تنها حزب مجاز، حزب کمونیست اتحاد شوروی بود. در آغاز اعتقاد لنین اعتقاد داشت جنگ بین امپریالیسم آمریکا و کمونیستی شوروی اجتنابناپذیر است؛ ولی بعد از گذشت چند سال بعد با روی کار آمدن نیکیتا سرگیویچ خروشچف، شوروی کمی نرمش کرد؛ خروشچف جنایات دوران استالین را محکوم کرد و بحران موکشی کوبا که نزدیک بود یک جنگ اتمی در جهان شکل بگیرد، در دوران او شگل گرفت و اقتصاد شوروی را به سمت غرب باز کرد و درهای بسته شوروی را نیمه باز کرد. بعد از او لئونید برژنف رهبر شوروی شد؛ وقتی او رهبری جناح شرق را بر عهده گرفت؛ شوروی و آمریکا تصمیم به تنشزادیی و همزیستی مسالمتآمیز گرفتند و نظام شوروی به سمت دیوانسالاریسوق داده شد. وقتی نوبت به گورباچف برای رهبری شوروی رسید زنگ پایان حکومت کمونیستی و از هم پاشیدن ظوروی نواخته شد و آغازی بود بر یک پایان او در سال 1988 رسماً اعلام کرد:
که اتحاد شوروی دیگر از دکترین برژنف ـ حمایت و اتحاد از کمونیستها در بلوک شرق ـ پیروی نمیکند و ملل بلوک شرق آزادی تصمیم گرفتن در مسائل خارجی را دارند. این موضوع را میتوان از بزرگترین اصلاحات گورباچف در سیاست خارجی دانست. قطع دکترین برژنف در سال ۱۹۸۹ باعث سرنگونی تمامی دولتهای کمونیست شد.او تلاش کرد کمونیسم را با دموکراسی و اصلاحات سیاسی نجات دهد، اصلاحات سیاسی و اقتصادی او ناموفق بود و باعث شد اتحاد جماهیر شوروی در سطوح بالای خود هم دچار تنشهای شدید و اختلافات اساسی شود، هرچند اصلاحات گورباچف باعث پایان جنگ سرد و رقابت تسلیحاتی آمریکا و شوروی شد، اما نقش یگانه و منحصر به فرد حزب کمونیست را هم پایان داد و سرانجام باعث فروپاشی شوروی شد. گورباچف در سال ۱۹۹۰ جایزه صلح نوبل را دریافت کرده است.
وقتی گورباچف 64یا65 ساله به رهبری رسید نسبت به رهبران قبلی شوروی یک عصر جوان بحساب میآمد.شعار اول او پروستریکا و بعد از آنهم گلاسنوست بود. تعبیر پروستریکا در زبان فارسی بازسازی و اصلاحات است.گلاسنوست یعنى اصلاحات در زمینه مسائل اجتماعی، آزادی بیان و امثال اینها. در یکی دو سال اول، به وسیله رسانهها، حرف و تحلیل و تفسیر تشویق وجهت دهی بر سر گورباچف فروریخت کار به جائی رسید که توسط مراکز آمریکائی، گورباچف در همان بحران جنگ سرد به عنوان مرد سال معروف شد. یعنی در دورانی که یانکیها ضبح هر موفقیتی را در شوروی با تیر میزدند! اگر در شوروی تا قبل از به رهبری رسیدن گورباچف مسئله خوبی بود، به شدت آن را انکار میکردند و علیه آن تهاجم راه میانداختند. اما تشویقها و عوض شدن جو آغوش باز رب به عنوان یک مشوق بزرگ گورباچف را فریب داد! به غربیها اعتماد کرد؛ امام فریب خورد. این فریب خوردگی در کتابی به نام پروستریکا دوم نوشت،، نشانههای این فریب خودرگی را به راحتی میتوان در آن مشاهده کرد.
وقتی سیدمحمدخاتمی در سال 1376 در انتخابات ریاست جمهری به پیروزی رسید، موجی از تبلیغات اصلاحطلبی در میان محافل فکری ایران به راه افتاد که نقطه تمرکز همه آنها مقایسه اصلاحات در شوروی و ایران بود.خاتمی که بعدها یکی از سران فتنه شد و از سوی رهبر انقلاب مفتخر به دریافت لقب یاغی انقلاب گردید؛ خیلی از رفرمیستها چشم به این بسته بودند که او گورباچف ایران بشود؛ دوره اصلاح تا فروپاشی ابتدا با برخی اصلاحات جزئی آغاز و سپس به گونهای زنجیروار تا تجزیه اساسیترین نهادهای حاکمیتی پیش میرود.برخی نقطه اوج این پیش روی را در زمان لوایح دوقلو در مجلس ششم برای حذف نظارت استصوابی شورای نگهبان و تکمیل سیکل دموکراتیزاسیون میدانند.
ولی وقتی دیدن سمبه انقلاب قویتر از این حرفها است، نظامی که با هیچکس شوخی ندارد از قائم مقام رهبری؛ رئیس جمهور؛ نخست وزیر,مرجع تقلید و... اگر در سر راه خود ببینید و قرار باشد در مسیرش که آمادهسازی ظهور است اخلال ایجاد کند؛ کنار میگذارد؛ پروژه گورباجف شدن سیدمحمدخاتمی که در دوران او روزی نبود که به دین اسلام توهین نشود؛ کار تا جائی پیش رفت که خود رئیس جمور گفت من در دولتم هر 9 روز یک بحران دارم. مدیرانی که خیلی از آنها از دولت قبلی به این دولت منتقل شده بودند و انگار در جمهوری اسلامی قحط الرجال است؛ وقتی این پروژه شکست خورد دشمنان فهمیدند اول باید به دنبال یک خروشچف باشند و بعد به دنبال یک گورباچف باشند و بجای اینکه به دنبال نابودی و ازبین جمهوری اسلامی باشند؛ به دنبال تغییر ماهیت نظام و ریویزونیست کردن نظام باشند؛ بجای یک انقلاب ماتیک مالیده؛ آرایش کرده باقی بماند؛ که اسمش جمهوری اسلامی باشد ولی در ماهیتش هم با اسرائیل رابطه داشته باشد هم امپریالیست آمریکا را قبول کرده باشد؛ پذیرد که ایالات متحده کدخدای جهانی است وباید از او حرف شنوی داشته باشد. بجای تغییر نظام به دنبال این است که ایران ایئدولوژی لیبرالیسم را قبول کند؛ وایدئولوژی و آرمانهای خود را کنار بگذارد. برای این کار باید حتماً باید یک خروشچف در جمهوری اسلامی پیدا بشود. چه کسانی بهتر از باقیماندههای دولت اصلاحات و تحصیل کردههای انگلیس و آمکریا که در اصطلاح به آنگلوفیلها معروف هستند.
جوزف اس.نای درفصل چهارم کتاب معروف خود یعنی آیندهی قدرت مینویسد: آمریکا در صورتی که تصمیم به استفاده از قدرت سخت(نظامی) بگیرد؛ ابتدا از طریق برخی از همین افراد( مخالفان داخلی نظام لیبرالیهایی که اعتقاد به رابطه یا غرب دارند) طرفدار خود در ایران، یک دیپلماسی عمومی به راه خواهد انداخت. این سخن نشان میدهد که ما باید دیپلماسی عمومی آمریکا را نیز همچون جنگ نرم او علیه نظام اسلامی بدانیم، و همواره هوشیار و حسابگرانه آن را تعقیب کنیم.
برای انجام این پروژه چه کسانی بهتر از آنهائی که فارغ التحصیل کشورهای انگلیسی زبان و حتی اگر خودشان فارغ التحصیل آنها نباشند؛ فرزندانشان در حال تحصیل در کشور آنها هستند؛ شعارهای گورباچف در یکی، دوسال اول در اوج خود بود، اما بعداً یک عنصر به نام یلتسین در کنار گورباچف پیدا میشود، که مدام میگوید شعار دادن فایده ندارد؛ این شتاب کم است؛ دیر شد؛ اصلاحات عقب افتاد! وی اگر شایدی یک آدم عاقل مدبر در کنار او بود؛ شاید در طول بیست سال اصلاحات را بیدغدغه انجام دهد همچنان که این کار در چین اتفاق افتاد. وقتی آمریکائیها از گورباچف شدن خاتمی ناامید شدند؛ تصمیم گرفتند اول یک نفر خروشچف را در میان سیاستمداران ایران پیدا کنند؛ به او نزدیک شوند، در کار او یک نفر را بگذارند تا نقش یلتسین را ایفا کند. وقتی حسن روحانی به روی کار آمد؛ با توجه به سوابقی که از در مذاکرات هستهای سال 82 داشتند؛ با توجه به اطرافیانش این امید پیش آمد که او میتواند نقش خروشچف و بعضی از وزرا یا مشاورانش نقش یلتسین را ایفا کند.
ولی همان همان طور که رهبری در تاریخ1385/03/14 در مورد خاتمی گفتند:اینها در چند مورد اشتباه کردند: اشتباه اوّلشان این است که آقاى خاتمى، گورباچف نیست. اشتباه دومشان این است که اسلام، کمونیسم نیست. اشتباه سومشان این است که نظام مردمىِ جمهورى اسلامى، نظام دیکتاتورى پرولتاریا نیست. اشتباه چهارمشان این است که ایران یکپارچه؛ شوروی متشکل از سرزمینهای به هم سنجاق شده نیست. اشتباه پنجمشان این است که نقش بیبدیل رهبری دینی و معنوی در ایران، شوخی نیست.
آمریکا و نظام غربی شاید دیگر به دنبال تغییر نظام نباشند؛ بلکه به دنبال تغییر دیدگاه یا بع تعبیر خودشان ریویزیونیست کردن در داخل نظام هستند. انقلابی بدون آرمان و فراموشی چرائی انقلابش؛ انقلابی ماتیک مالیده و کت و شلوار پوشیده؛ دستمال گردن بسته, با موهای سیخ شده که تنها دغدغه او رواج اشرافیت و مصرفگرائی است. انقلابی که دیگر به دنبال صادر کردن انقلابش نیست؛ زمینهسازی برای ظهور دیگر دغدغه او نیست.وارد کردن پورشه, آخرین مدل فلان بنزینی که کلاً10 عدد ساخته شده، 6 تا را ایران وارد کند.
آقای روحانی تو حتی اگر فارغالتحصیل انگلستان باشی؛ مدرک حقوقت را در انگلستان گرفته باشی، وزیر امور خارجهات در آمریکا درس خوانده باشد و حتی در زمان جنگ هم از سرزمین یانکیها دل نکند و به اریان نیامد وبعد از آنهم در دولت سازندگی و اصلاحات و اوایل دولت مهرورز نماینده ایران در سازمان ملل شد، حتی اگر محمدسریعالقلم تو خجالت بکشد بنویسد استاد دانشگاه شهید بهشتی, و هنوز بعد از گذشت سی و چند سال از انقلاب مینویسد استاد دانشگاه شهید ملی؛حتی اگر مشاورت اعتقادی به پیشرفت نداشته باشد و از لفط توسعه نام میبرد؛ اعتقاد داشته باشد ما چون شیعه و مسلمان هستیم؛ پیشرفت نمیکنیم؛ حتی اگر مسافر هرساله داووس باشد. چون اینحا ایران اسلامی است. حتی ریویزونیست شدن ایران هم از ذهنت خارج کند؛ چون مردم ایران اسلامی به همه چیز از زاویه اربابشان به آن مساله نگاه میکنند.مردم ایران عاشق انقلابشان هستند. ایران نه شوروی هست و نه تو گورباچف هستی؛ نه اطرافیانت یلتسین میتوانند باشند, فکر خروشچف شدن هم از کلاً فراموش کن چون در ایران ما رهبری داریم که از نسل حیدر کرار است. خطبههایش زینبی و دستش نشان این است که ما مرید حضرت عباسیم؛ از هیچکس بجز خدا نمیترسیم. چون در انقلاب اسلامی ما هیچ کدخدائی را به رسمیت نمیشناسد. چون توحید ما لنگ نمیزند؛ و جبای آمریکا,ما خدا را ابر قدرت میدانیم.
یاداشتها
1.http://www.mehrnews.com/news/2054218/%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7-%DA%A9%D8%AF%D8%AE%D8%AF%D8%A7-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%A8%D8%A7-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7-%D8%A8%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C%D9%85-%D8%B1%D8%A7%D8%AD%D8%AA-%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D8%A8%D9%87%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D9%86%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%AF%DB%8C
2.https://rasekhoon.net/article/show/198740/%D9%86%D9%82%D8%AF%D9%8A-%D8%A8%D8%B1-%D9%83%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%8A%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%D9%8A-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%DA%86%D8%A7%D9%84%D8%B4-%D9%87%D8%A7-%D9%88-%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%AD%D9%84-%D9%87%D8%A7-%281%29/
3.مجله راهبرد شماره39-بهار85- سخنرانی در سمینار یک روزه راهبرد استفاده از ذخایر گازی کشور در سند چشم انداز20 ساله- ثروت ملی یا قدرت ملی؟ اولویت با کدام است؟
یاعلی