فردا آزمونی بزرگ در راه است؛ آزمونی به بزرگی یک انتخاب برای یک ملت بزرگ؛ ملتی که بزرگیاش به بلندای تاریخ است.ملتی که هیچگاه اجازه دخالت بر بیگانگان نداده است.ملتی که حتی اگر کشورش توسط اسکندر یونانی و قوم مغول اشغال شد؛ ولی اینقدر بزرگ بود که وقتی این بیگانگان به خانه خود برگشتند لباس و فرهنگ خود را به کشورشان بردند و بجای اینکه فرهنگ آنها وارد فرهنگ ما بشود ما فرهنگ خود را توسط اشغالگران صادر کردیم.
در طول این یک هفته که تبلیغات انتخاباتی سرتاسرشهر را فراگرفته بود؛ و شهر را تبدیل به یک شهر کاغذی کرده بودند؛ دو لیست اصلی اصولگرا و اصلاحطلب به دنبال پیروزی وراه یافتن به مجلس بودند. و هرکدام از دغدغه اصلی خود بعد از پیروزی میگفتند؛ و هر کدام از کاندیداها سعی میکردند اسم خود را در یکی از این لیستها قرار بدهند؛ فضای سیاسی شهر را تبدیل به دوقطبی اصولگرا و اصلاحطلب کنند ولی این وسط هیچ کدام از جناحهای سیاسی وسط دعواهای خود هواسشان به این نبود و نیست که میدانداران و آنهائی کهه برای این انقلاب خونن دل خوردهاند؛ نه اصولگرا هستند و نه اصلاحطلب بلکه ما ولائی هستیم و فدائیان ولایت هستیم. ما نه در بنیاد باران به دنبال باران هستیم؛ نه در خانه اعتدالیون, چیزی به نام اعتدال پیدا کردیم. در باشگاه خانوادگی کارگزاران هم پیرمردان تکنوکراتی که بزرگترین لطفشان به این مملکت نهادینه سازی لیبرالیسم در جمهوری اسلامی بود. در جناح اصولگرا هم شاید میانگین سنیاش از جناح مقابل خیلی جوانتر باشد ولی باز بودن بعضی از پیرمردها بدجوری توی ذوق میزند؛ پیرمردهایی که شاید در انقلاب و پشتوانی از انقلاب خیلی نقش داشتند مانند اعضای حزب موتلفه که به حاجی بازاریهای سیاست مشهور هستند؛ از عابربانک انقلاب، مردی با خاطرات غیرقابل انتشار یعنی علاء میرمحمدصادقی کسی که چک بیمه هواپیمای امام خمینی به مبلغ 2 میلیون دلار روی میز مدیریت ایرفرانس گذاشت و گفت هر چقدر دوست دارد به آن اضافه کند تا هواپیمای امام بیمه شود، تا ایرفرانس رضایت به پرواز انقلاب دهد از میرمحمدصادقی و حبیبی بگیر تا برادران خاموشی و برادران عسگراولادی, یحیی آل اسحاق همه جزء حزب موتلفه هستند. جناحی که ادعا دارد محافظ انقلاب است؛ ولی وجود بعضی نفوذیها خیلی خطرناک است.
ولی مردم فردا قرار است در آزمونی دیگر به صورت دشمنان این مملکن سیلی سخت دیگری بخورد.ملتی که در طول تاریخ حتی اگر خاکش اشغال شده باشد؛ ویران شده باشد تمدنش را در همین خاک دوباره از نو بنا کرده است. ونه مثل غرب از قائده گریز از مرکز تبعیت کرده و نه از شرق از قائده نابودی تمدن.فردا قرار است این ملت نشان بدهند اجازه دخالت به هیچ اجنبی در امور ایران را نخواهند داد. حتی اگر سر لیستهایی که انگلیسیها از آنها حمایت کردند؛ و آنها از این حمایت اعلام برائت نکردند واین ننگ تا آخرت با آنها خواهد ئلی مردم ایران نشان خواهند داد که مثل همیشه جلوی انجنبی خواهند ایستاد و برخلاف میل آنها به به نمایندگانی رای بدهند که فدائیان و حامیان ولایت هستند. به لیست انگلیسی یک نه بزرگ بگویند تا آنگلوساکسونهای کثیف همچنان در خیال و فکر دخالت و نفوذ در ایران بمانند و فردای انتخابات آب رو بریزند اونجا که میسوزه.
ثابت خواهیم ما انقلابی هستیم و به لیست انگلیسی رای نخواهیم داد.
باز هم مردم در انتخابات فردا نشان خواهند داد که مانند 30 سال گذشته ولایی هستند نه اصولگرا و اصلاح طلب و مردم همچنان نشان خواهند داد به عشق رهبری به پای صندوقهای رای میآیند ونه وعدههایی که بسیاری از آنها دروغ است.
نمیدونم شاعر این شعر که در فضای مجازی منتشر شده است کیست ولی بسیار زیبا حرف دل ما بچه حزب اللهی را گفته است:
نه دنبال «باران»
- نه مجذوب «یاران»
- نه در «اعتدالم »
- نه با «ائتلافم»
- نه «میهن پرستم»
- نه با حزب «سازندگی» عهد بستم
- نه «سبزم» نه زردم
- نه با «توسعه» در نبردم
- نه دنبال عشق و «مودت»
- نه دنبال «تولید» ثروت
- نه «فرزند ایران»
- نه حزب «جوانان»
- نه «روحانیون» را رئیسم
- نه در «جامعه» کاسه لیسم
- نه دنبال احزاب «پاکم»
- نه «خردادیان» را هلاکم
- نه در حزب «کارم»
- نه بر پله های «ترقی» سوارم
- نه با جمع «نسوان»
- نه در حزب «ایران»
- نه با «اتحادم»
- نه با «اعتمادم»
- نه اندر «رفاهم»
- نه دنبال حزب و سپاهم
- نه «همبستگی» را مریدم
- نه «آزادگان» را مرادم
*- اصولی و اصلاح گر هم نیم من
*- من اینم که هستم ، بگویم کیم من❓
« - من ایرانیم
- در رکاب امینم
- سرا پا دو گوشم
- به هوشم
- به بانگی ز «سید علی» میخروشم
- پی یک اشاره
- دوباره ، سه باره
- پیاده ، سواره
- به فرمان رهبر
- نهم سر
- روم پای صندوق ، یک بار دیگر
- به یاد شهیدان
- شهیدان دوران
- که رفتند تا ما بمانیم و ایران
- ببندم ز اعماق جان عهد و پیمان
- کنم با ولی زمانه
- یکی بیعتی جاودانه
- روم پای صندوق بیعت
- کنم یاد از پیر امّت
- به یاد امامم
- به عهدی که با رهبر خویش بستم بمانم. بمانم . بمانم . »