جمعه ها از پس هم می گذرند و چشمها همچنان در انتظارند
در انتظار نوری که بیاید و همه ما را از این چشم انتظاری برهاند
دیگر عادت شده است جمعه ها را بشماریم و در انتظار بمانیم
در انتظار مردی که بیایید و همه را برهاند
برهاند از این همه تنهایی
از تنهایی همه انسانهایی که همه چیز دارند و هیچ چیز ندارند همه چیز در
کنارشان هست و باز هم تنهایند ......
چه زیبا می شد جمعه ای با ظهور منجی در شب مبعث رسول اکرم و باز هم
نشد...
و همچنان تنهایی و تنهایی و تنهایی
و چشمهایی در انتظار جمعه دیگر........