باز اگر اهل جمل را بر کمر
خنجر است و خنجر است و خنجر است
باز اگر بینی زُبیر از سهم خویش
مضطر است و مضطر است و مضطر است
رهبر است و رهبر است و رهبر است
عمروعاص مکر را حتی اگر
منبر است و منبر است و منبر است
یا معاویه به هر جا وعدهی
زیور است و زیور است و زیور است
یا اگر تصمیم شوم حَرمله
حنجر است و حنجر است و حنجر است
خِشت خِشت کاخ فتنه باز اگر
مَرمَر است و مَرمَر است و مَرمَر است
یا بگو این بار اصلاً فتنهی
اکبر است و اکبر است و اکبر است:
نیست غم تا رهبر خیبرشکن
حاضر است و حاضر است و حاضر است
نیست غم تا اقتدار صفدری
سنگر است و سنگر است و سنگر است
نیست غم تا سایهی مِهر علی
بر سر است و بر سر است و بر سر است
صف به صف عمّارها و مالکِ
اشتر است و اشتر است و اشتر است
ذکر سربندان یاران جملگی
مادر است و مادر است و مادر است
تا وجود این علی لبریز از
حیدر است و حیدر است و حیدر است:
فتنهی هشتادوهشت نهروان
ابتر است و ابتر است و ابتر است
گرچه شهر یار ما را فتنهها
بستر است و بستر است و بستر است
کوفههای فتنه را کرب و بلا
کشور است و کشور است و کشور است
ساحل امواج فتنه را حسین
لنگر است و لنگر است و لنگر است
هرکه شد دربند کشتی حسین
حُرتر است و حُرتر است و حُرتر است
تا همیشه کلّ یومٍ کربلا
باور است و باور است و باور است
اُولیای کربلا ما را پیام
آور است و آور است و آور است
ساقی لبتشنه، پیش فاطمه
مظهر است و مظهر است و مظهر است
یا بگو آن مشک او خود مظهرِ
کوثر است و کوثر است و کوثر است
کوه صبر و استقامت در بلا
خواهر است و خواهر است و خواهر است
خط بطلان بر یزیدیان، لبِ
اصغر است و اصغر است و اصغر است
کاخ بزم ظالمان ویرانهی
دختر است و دختر است و دختر است
***
تکیه بر کعبه زند آن کعبه که
برتر است و برتر است و برتر است
بانگ "من مهدیام" عالم را دگر
در بَر است و در بَر است و در بَر است
تا بخواهی گِرد اعلیحضرتش
نوکر است و نوکر است و نوکر است
ازدحام انبیاء و اولیاست
محشر است و محشر است و محشر است
دور تا دورش "قلیل الآخرین"
یاور است و یاور است و یاور است
بیشتر از سمت مشرق دور او
لشکر است و لشکر است و لشکر است
لشکری را که خمین و خامنه
محور است و محور است و محور است
لشکری را که خراسان تا یمن
معبر است و معبر است و معبر است..
مسعود فریدونی/۲۱ شهریور ۹۴/تهران