شام غربت سر اومد تا پدر از در اومد با سر از نیزه بابا دیدن دختر اومد زود رسیدم به پیری بابا تو لباس اسیری بابا مُردم از سر به زیری بابا ای بابای خوب و غریب من ای خورشید شیب الخضیب من
شام غربت سر اومد تا پدر از در اومد با سر از نیزه بابا دیدن دختر اومد زود رسیدم به پیری بابا تو لباس اسیری بابا مُردم از سر به زیری بابا ای بابای خوب و غریب من ای خورشید شیب الخضیب من
شام غریبان حسین امشب است
اول درد و محن زینب است
طفل یتیمی ز حسین گم شده ساربان
قامت زینب ز الف خم شده ساربان
حاجتم این است که تو ای ساربان
این شتران را تو به تندی مران ساربان