30 روز قبل بود؛ گفتیم سلام برعشق؛یادش بخیر سی و چند روز قبل میگفتیم ارباب صدای قدمت میاد؛ نوحه و ماتم میاد؛ داره محرمت میاد؛ میگفتیم ارباب پیراهن نو برای مردم پیرهن مشکی به نوکرت میاد؛ میگفتیم چند روز بیشتر نمونده تا با ناله و ماتم بگیم ای اهل حرم میر و علمدار نیامد...میگفتیم همه سال برای محرم وبخصوص اون 10 شب اول که سنت مام هشتم ما شیعیان امام رئوف، سلطان انس وجنس سلطان علی ابن موسی الرضا هست زندگی میکنیم؛ اگه محرم نباشه دیگه بهانه‌ای برای زندگی ندارم.

 

یادش بخیر روز شمار انداخته بودیم برای محرم؛ برای مراسم مشکی‌پوشان که خود مادرت حضرت زهرا تن نوکرات پیراهن مشکی عزاتو به تنشون کرد؛ مراسم تشت‌گذاری آذری‌زبانها به یاد حضرت ساقی؛برای روز عاشورا؛ برای شب تاسوعا تا با نوحه وماتم بخونیم ای اهل و حرم میر و علمدار نیامد؛ ولی محرم زودتر از اونی که فکر می‌کردیم اومد؛ شب سوم برای دخترت رقیه گریه کردیم؛ اونو واسطه قرار دادیم تا شاید برات کربلا و پیاده روی اربعین برامون صادر بشه, برای یتیم‌های امام حسن گریه کردیم, برای غصه‌های بی انتهای خانم زینب گریه کردیم.با صدای رسا داد زدیم کلنا عباس یا زینب, داد زدیم تا همه عالم و آدم بدونن همه ما عباس زینب هستیم, گفتیم کلنا فداک یا زینب تا عالم و آدم وبفهمند ما فدائی خانم زینب هستیم، برای شش ماهه رباب گریه کردیم؛ برای علی اکبر ارباب و... درسته برای ما کل یوم عاشورا و کل العرض کربلا هست ولی یک روز به احترام علمدار تو تاسوعا است.شب تاسوعا غیرتی سینه زدیم و هم نوا با اهل حرم گفتیم:

ای اهل حرم میرو علمدار نیامد, سقای حسین سید و سالار نیامد, علمدار نیامد, نیامد...

چقدر روز عاشورا ماها که سید نشدیم به خودمون دلداری دادیم حالا که لیاقت نداشتیم مادرمون حضرت زهرا باشه,

خانم ام البنین مادرمون هست وهمش این شعر که:

ماها که سید نشدیم همه دلخوشیمون همینه, مادرمون خانم ام البنین است.

مادر علمدار؛ رو مادر خودمون میدونستیم.

چقدر خدا رو شکر کردیم که میتونیم اسم ناموس مولاعلی؛ حضرت ارباب و علمدار به زبون بیاریم به حضرت زهرا بگیم مادر و خانم حضرت زینب بگیم عمه؛ آخه خود اهل بیت گفتن هرکی محب ما باشه مادرمون حضرت زهرا مادرش هست و پدرمون علی پدرش... چقدر خدا رو شکر کردیم که ایرانی هستیم و شیعه مرتضی علی به دنیا آمدیم, چقدر خدا شکر کردیم و فهمیدیم مدیون پدر و مادرمون هستیم که پای مارو توی روضه ارباب باز کردن وما توی این راه پیر شدیم و عمرمونو گذروندیم.

 

شب عاشورا چقدر التماس کردیم مکن ای صبح طلوع؛ چقدر با گریه وناله گفتیم با چه روئی میخواهی طلوه کنی ای صبح

رو سیاه؟ ارباب و شاه عالم و آدم فقط همین یه شب مهمان حرمش است؛ رقیه فقط همین امشب بابا داره و میتونه روی پای باباش آروم بخوابه, از فردا عصر هر وقت بگه بابا جوابشو حرامیان با سیلی میدن, میتونه توی بغل باباش احساس آرامش کنه, چقدر گریه کردیم, چقدر ناله زدیم؛ ای صبح طلوع مکن رقیه فقط همین یه شب میتونه روی دوش عموش عباس کل عالم ببینه.

چقدر التماس کردیم تا مثل حربن یزید ریاحی توبه مارو هم ارباب بپذیره, چقدر گفتیم ارباب دنبال زهیر فرستادی؛ زهیری که اصلاٌ نمیخواست با تو رودررو شود؛ تو صبح حرکت میکردی اون شب حرکت میکرد؛ تو شب حرکت میکردی اون صبح حرکت میکردی که نکنه با تو همسفر بشه, دنبال ما نمی‌فرستی؟ چقدر التماس کردیم ودعا کردیم که ما هم مثل حبیب باشیم برای ارباب؟ چقدر دعا کردیم؛ چقدر افسوس خوردیم که وهب نصرانی شد فدائی ارباب و اون وقت مایی که ادعای شیعه بودنمون گوش عالم و آدم کر کرده, داریم توی زمین دشمن ارباب بازی میکنیم, چقدر دعا کردیم کاش ارباب مثل وهب یه گوشه نگاهی هم به ما بکنه.چقدر آرزو کردیم کاش اگه وهب سرخودشو در راه ارباب داد, وسرشو جلوی مادرش فرستادند, و مادرش گفت در مرام ما نیست چیزی که در راه خدا دادیم پس بگیریم؛ سر ما هم که فدای خواهر ارباب یعنی حضرت زینب وبرای حراست از حرم حضرت زینب و حضرت رقیه جدا بشه؛ یا در راه حفاظت از عاشقان وزائران ارباب که در ایام اربعین به سمت حرم ارباب پیاده راه افتادن از تن جدا کنند, هدیه بفرستند برای مادرمون و مادرم خدا رو شکر که پسرش فدای ارباب شده ولی حیف صد حیف که...

 

وقتی میرفتیم روضه چقدر احساس شرمندگی کردیم که از غصه و ماتم حضرت زینب نمردیم.چقدر خدا رو به عمه سادات به شاهزاده 3 ساله ارباب قسم دادیم تا ظهور اقامون امام زمان رو نزدیک بکنه.چقدر دعا کردیم که اسم مارو هم جزء مدافعان حرم بنویسنذ, چقدر دعا کردیم که حرم حضرت زینب از شر دشمنان شیعه آزاد بشه و حرم امن الهی از وجود آل یهود پاک شود. وقتی شب اول محرم به یاد اولین باری که مادرمون پیراهن مشکی به تنمون کرده بود برای عزای ارباب با احترام تمام پیراهن عزای ارباب رو بیرون آورده به تنمون کردیم؛ چقدر خوشحال بودیم که قراره بعد یه سال انتظار هر شب نوکری ارباب بکنیم. قراره توی ماه عزای ارباب, توی ماه ارباب قراره نوکری  کنیم وعاشقی.

ولی زودتر از اونی که فکر کنیم  ماه ارباب تمام شد؛ ماه عاشقی تمام شد ووارد صفر شدیم, ماه عزای اهل بیت چقدر راحت فرصت محرم را از دست دادیم.

کاش توی محرم نوشته باشد روزی امسالش برای توبه کردناربعین پای پیاده کربلا.. کاش

الحق که راست گفتن نوکری شریف‌ترین شغل جهان است به شرطی که ارباب حسین بن علی باشد.

 

یاعلی