تیر و مرداد سال گذشته بود که خبر آمد پیکر 175 شهید غواص عملیات کربلای4 که با دستان بسته زنده به گور شدند.شهدائی که شدن سند جنایت کدخدا؛ سند خیانت مثلاً هموطنانی که الان خانه آنها دو کوچه پائینتر از کاخ سفید است. عملیات کربلای 4 که توسط آواکس‌های آمریکائی رو رفت تا غواصان دریادل ما بعد دستگیری با دستان بسته زنده به گور بشوند.

 

 

و حالا در خان طومار, پهپادها جای آواکس‌ها را برای کدحدا گرفتند و باعث سقوط خان طومان و ببرهای سپاه مازندران شدند. ببرهائی که مردانه ایستادند تا از حرم عمه سادات دفاع کنند. تا شهزاده سه ساله دیگر سلی نخورد.

سقوط خان طومان  بیشتر از آنکه بر اثر غفلت نظامی رخ داده باشد بر اثر غفلت سیاسی و دلخوش کردن به مذاکرات و توافقات با دشمن واقع شده است. دشمنی که در طول تاریخ خود همواره ثابت کرده , قول میدهد تا عمل نکند. تعهد نامه مینوسید برای عمل نکرن آنچیزی که امضاء کرده.

این حادثه در کنار همه پیام‌ها و درس‌هایی که دارد، می تواند برای ما حاوی عبرتی مهم باشد؛ و آن اینکه دلخوش کردن به مذاکره و توافق با دشمنی که آشکارا قصد زدن ریشه و برانداختن تو را دارد  بسیار ساده لوحانه است.

باید عبرت گرفت و دانست که دشمن پشت میز مذاکره همان دشمن پشت خاکریز است که یونیفرمش را در آورده و کت و شلوار پوشیده.

ایرادی ندارد ؛ برای رسیدن به اهدافت با او حرف بزن اما لبخند نزن ، با او دست به یقه شو اما دست نده ، با او چانه بزن اما قدم نزن و...

باید عبرت گرفت که دوست انگاشتن دشمن تو را به چنان خوابی عمیق فرو خواهد برد که تنها با خوردن زخمهای کاری از آن بیدار خواهی شد. زخم هایی که پیکره تاریخ معاصر ما آکنده از آنهاست و شاید حادثه خان طومان در برابر آنها اصلا به چشم نیاید.

خان طومان که گذشت اما خدا کند مسئولان ما در عرصه های دیگر مملکت داری از مسائل اقتصادی و سیاسی گرفته تا دغدغه های فرهنگی-اجتماعی دلخوش به میز مذاکره و چشم براه عواید خیالی آن نباشند؛ که اگر باشند باید منتظر زخم های کاری تر بود.

خان طومان و کربلای 4 شدند سند اثبات سخن امام جامعه مینب بر قابل اعتماد نبودن کدخدا

یاعلی